دراین مراسم سعید قاسمی ازفرماندهان لشکر27محمد رسول الله گفت:رییس یک فدراسیونی که سردار هم هست میلیاردی برای یک مسیحی برای تیم فوتبال خرج می کند. وقتی پرسیده میشود که برای چه این قرارداد بسته میشود؟ می گوید داشتم! دادم! لاتی هم جلو دوربین برای 70 میلیون نفر صحبت می کند.کجا داشتی دادی؟ می گوید مال خودم بود دادم. خودت که تا دیروز با ما موتور سوار بودی.کجا داشتی میلیادری دادی؟ سهم و حق این شهدا و جانبازان چه می شود.امثال شهید پاریاب،نمی توانند فریاد بزنند چون تف سر بالاست.با اینکه نخستین کسانی هستند که حق دارند کاسه و کوزه را سر بعضی ها بشکنند.میگویند خودتان رأی دادید.
قاسمی ادامه داد: از شهید پاریاب چندین نوار دارم که در طول نوار گریه میکند و میپرسد چه کار کنم بااین وضعیت؟بروم جلوی مجلس؟شهید پاریاب درجریان دعوایی که بین رییس جمهوری و مجلس شد،آن شب تا صبح خواب نداشت.
شهید احمد پاریاب
وی شهید پاریاب را مورد خطاب قرارداد و گفت: آقا شما بخواب. به شما چه ربطی دارد که اینها برای اسلام دارند دعوا می کنند! تو که زن و بچه ها را از دست دادی.تازه بعد از این که باید برای شما متکفل بگذارند تنها در قرچک ورامین زندگی کردی.برای یک جانباز که وقتی کار در جنگ گره میخورد به گفته شهید همت گره ها به دستش باز میشد باید چنین شرایطی ایجاد شود؟ مدیون اینها هستیم.
سعید قاسمی با اشاره به دلاوریهای شهید پاریاب گفت:شهید پاریاب که بود؟ او کسی بود که در والفجر مقدماتی از کانال برگشته بود. 5 روز توی کانال بودند.شنیده اید حتماً صحبت های شهید همت با آن بچه بسیجی در آن کانال محاصره شده را.
وی با اشاره به دیدار برگزیدگان جشنواره سینمایی عمار با رهبر معظم انقلاب گفت:خدمت مقام معظم رهبری این خاطره را گفتم.روزی که خدمتشان بودیم مصادف با پنجمین روزی بود که بچه ها در کانال مانده بودند. هر کس توانسته بود برگشته بود و هر کس هم مانده بود دیگر راهی نداشت که تا همین الان پیکرهایشان میآید.
حاج همت هر گونه که میشد تلاش کرد تااین رزمندگان را از کانال بیرون بیاورد اما نمیشد،کار به گونهای گره خورده بودکه فقط میتوانست صدای آنها را بشنود.آن دفعه آخر که بعد از پنج روز با بیسیم برقرار شد ـ به جهت این که دشمن مجال نمیداد ـ اون دفعه آخر صدای فرمانده گردان نیست،صدای یک بچه بسیجی15 الی 16ساله بود،حاجی گفت"پسرم این هاشمی (فرمانده گردان) رو بگو بیاد پشت خط" گفت"حاجی هاشمی نیست،حالش خوبه رفته پیش وزوایی" ـ وزوایی که تو بیت المقدس شهید شده بود ـ این رزمنده کوچک داشت کد می داد. حاجی گفت"پسرم بگو دهقان معاونش بیاد"رزمنده جوان گفت"دهقان رفته پیش قجهای" قجهای هم قبلا شهید شده بود.بچه بسیجی گفت حاجی این حرفا رو ولش کن.گفت "یادته که شب عملیات برامون صحبت کردی گفتی که بابا بزرگ گفته عاشورایی بجنگید"،گفت "آره پسرم" گفت "سلام مارو به بابابزرگ برسون بگو آقاجان ما چیزی برات کم نگذاشتیم،سعی کردیم که هرچی که بود را اینجا انجام دهیم" حاجی به او گفت "پسرم صحبت کن، گفت ولش کن حاجی باطری تموم" حاج همت کلافه شد و این گوشی را به سرش کوبید.
قاسمی ادامه داد: دیدم که حضرت آقا یک مقدار سر این قصه اذیت شدند، آقا گفتند مقصودت چیست؟ گفتم دغدغه من این است که اگر روزی از من پرسیدید که آیا کاری کردید،من به اندازه این بچه بیسیجی نتوانم بگویم هر کار از دستم بر میآمد انجام دادم.
این رزمنده دوران دفاع مقدس با اشاره به تاریخ و روز شهادت شهید پاریاب گفت: روز شهادت شهید پاریاب هم عجیب است،دو تا فرمانده ما همت و عباس کریمی رفیق نزدیک احمد پاریاب بودند.فاصله بین دو عملیات خیبر و بدر هم در دو سال متوالی 10 تا 15 روز بود.اگر تاریخ شهادت پاریاب بین خیبر و بدر نبود،یا باید به معرفت این دو فرمانده و معرفت شهدا شک میکردیم یا به شهادت پاریاب.
درباره شهید پاریاب
احمد پاریاب از 16 سالگی در جبهههای نبرد حق علیه باطل حضور یافت و در عملیاتی همچون والفجر مقدماتی،والفجر یک،خیبر،بدر،کربلای پنچ حضوری فعال داشت.
مجاهدت،هوشمندی به همراه شجاعت و مقاومت احمد پاریاب موجب شد پس از مدتی به عنوان فرمانده گروهان و پس ازآن در کسوت فرمانده گردانهای "حبیب ابن مظاهر" و " شهادت "لشکر 27محمدرسول الله(ص)درجبهههای نبردحق علیه باطل ایفای نقش کند.وی از همرزمان نزدیک شهید همت بود.
احمد پاریاب در عملیات مختلف مجروح و در عملیات غرور آفرین خیبر نیز دچار جراحات شدید شیمیایی شد.وی در زمان جنگ در اکثر عملیاتهای دفاع مقدس حضور داشت و سالها از جراحاتی که بیشتر در عملیات خیبر دامنگیرش شده بود، رنج میبرد.
این شهید والامقام پس از تحمل 29 سال درد و رنج ناشی از جراحات جنگی 22 اسفند سال 1391 با سرکشیدن جام شهادت به آرزوی دیرینهاش دست یافت و به یاران و همرزمان شهیدش پیوست.از شهید پاریاب دو فرزند به یادگار مانده است.
:: موضوعات مرتبط:
خاطرات شهدا ,
,
:: بازدید از این مطلب : 548
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0